تجسم رویاهایم همه با همیشه بارانی و باریدن باران شکل می گیرد
می خواهم در کشت زار محبتت قدم بزنم
می خواهم در هوای بارانیت باران
دستانم را روی خوشه های گندم محبتت بکشم
تا حس زنده بودن را تجربه کنم
می خواهم باران بدانی من هم همیشه بارانیم
ببار باران ببار ، بر تن عریانم
می خواهم در چشمان تو گیسوان محبتم را شانه بزنم
و با دستان پر محبت تو شانه کنم موهای پرشیان خود را
دعا می کنم که هوا مهتابی شود
برکه دلم مهتابی شود
دلم باز راهی شود
قصه باز تکراری شود
شاید دل دریایت در کنار ساحل غم زده من آرام بگیرد
دوستت دارم باران پس ببار بر تن خسته ام
شیهه میزند اسب نا آرام دلم
نعره هایش را می شنوی
بی تابیش را تاب شو رام شو
ببار باران ببار که دلتنگ توام امشب
همیشه بارانی ام ، باران ، پس ببار
<دوستان گلم نظر یادتون نره>
کلمات کلیدی :